پيام دوستان
+
روز اول عيد ....
منم همراه ابرهاي بهاري بودم ...
گاهي طوفاني
گاهي گريان
گاه ساکت ومغرور
*ترخون بانو*
6:53 صبح
مهرباني #
@};-
مهرباني #
انشالله سرور هم چند گاهي سري زند
هما بانو
سلام عزيزم. با تاخير سال نوتون مبارک. ان شالله سال خوب و پرخير و پربرکتي داشته بلشين عزيزم@};-
*ليلا*
{a h=banoyedashteroya}هما بانو{/a} سلام مادرهماينازنينم ممنونم ازتون:-D
+
*خوبي فيلتر شدن اينه،کم کم داريم جمع ميشيم به پارسي بلاگ:-/* بععععع
پيام رهايي
ديروز 11:36 عصر
+
مدعي خواست که از بيخ کند ريشه ما
غافل از اين که خدا هست در انديشه ما
#خداي_خوبم
پيام رهايي
ديروز 11:34 عصر
+
*عطري* مي شوي در کوهستاني ناپيدا…
کارم *مرمت* آثار باستاني است
کتيبه دلت را مرمت مي کنم
و الفباي ناخواناي روانت را
که به حروفي ناشناخته نوشته اند،
باز مي خوانم..

دبيرستان انصاري
04/1/25
کارم کشيدن جاده است، ساختن راه. از روزمرّگي هايت به *ملکوت* راه مي کشم.
خياطم، برايت پيراهن مي دوزم، پيراهني که اگر آن را بپوشي، *عاشق *مي شوي، تنت در باد مي وزد و جانت در جنّت مي دود.
فوگرم تار و پود عشق را رفو مي کنم، پارگي هاي لباس بخت را کوک مي زنم. وصله مي کنم *دل* را به آسمان و پينه مي کنم سرِ زانوي خستگي ها را.
پرستارم روي جراحت جانت *مرهم* مي گذارم، مرهمي از کلمات درست مي کنم، ضمادي از *خرسندي و خوش وقتي*. و اگر بخواهي بريدگي هاي روحت را بخيه مي زنم، سوزني دارم بي درد و نخي نازک که جذب مي شود در سلول هاي ظريفِ تازه رُسته ات. زخمت جوش مي خورد.
+
[تلگرام]
+
حکايت من و مجنون به يکدگر مانَد
نيافتيم و بمرديم...
.
.
از جناب سعدي عليه الرحمه
به قلم مبارک آفتاب عليها الرحمه : دي

پيام رهايي
04/1/17

+
سلام
آقا مهمان امسال روزه دار ما هوس ماکاروني کرده
مواد لازم :قارچ....نهههههههههههه
سيب زميني...نههههههههههه
فلفل دلمه ....نهههههههه
گوشت...نهههههههههه
پياز...نهههههههههه
هويج...نههههههه
پس چي بريزم توش
فقط سويا و رب:(
يعني خودم از اين ماکاروني متنفرم:(
آخه بچه م انقد بد غذا:(
.jpg?w=400&h=399)
انديشه نگار
04/1/16
سميه بانو عيب نداره ... همه ش که به حرفشون گوش نميکنم ...گاهي..بايد عادت کنن به خوردن بعضي غذاها... فقط چاشنيش رو بهتر ميکنم...